آترینآترین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
رادین رادین ، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

آترین

آترین یکساله شد

سلام عزیزم. تولدت مباااااااااااااااااااااااااااااااارک فدات شم. واییییییییییییی اصلا باورم نمیشه یعنی یکساله شدی یعنی یکسال از مادر بودن من میگذرهههههههههههه. خدایا شکرتتتتتتتتتتتت انگار همین دیروز بود که دکتر سنجری آترینو گذاشت تو بغلم و گفت ببین چه دخمل نازی داری ببین چه موهای مشکی ای داری. اون موقع اصلا نمیدونستم از خوشحالی چیکار کنم. ببوسمت ، شیرت بدم ، نگات کنم واییییییییییییی اینقدر هیجان داشتم که نمیتونم وصفش کنم آخه مثل یه عروسک ناز و خوشکل بودی و من که تازه مامان شده بودم  و خیلی بی تجربه بودم . ولی هر چه بود این یکسال خدا رو شکر به خوبی و خوشی گذشت . سختیهاشم خیلی شیرین بود . چون باعث میشد که بفهمم یه مادر چقدر زحمت بزرگ کردن ...
13 دی 1390

هشتمین دندان

سلام عزیزم. بعد از گذشت دو ماه بلاخره هشتمین دندونتم  در تاریخ پنجم دی ماه ١٣٩٠ رونمایی شد.  نمیدونم چرا این هشتمی اینقدر طول کشید ؟؟؟؟؟. آخه بقیه دندونات خیلی زود دراومد!!!  باز هم خدا رو شکر که این مروارید هم به سلامتی از صدفش بیرون اومد. حالا ٤ تا دندون بالا داری ٤ تا هم پایین.   مبارک باشه عزیزمممممممممممم ...
6 دی 1390

فرشته کوچک من

سلام عزیز دل مامان.  الآن که دارم واست مینویسم مثل یه فرشته کوچولو خوابیدی. وقتی میخوابی خیلی نازتر و دوستداشتنی تر میشی. منم همیشه میام کنارت دراز میکشمو نگات میکنم. صورتمو میارم جلوی صورتت و نسیم خنک نفس کشیدنت صورتمو قلقلک میده  واییییییییی اون لحظه میخوام محکم فشارت بدم تو بغلمو بوسه بارونت کنم. ولی دلم نمیاد چون خیلی معصومانه خوابیدی... دختر قشنگم دوست دارم زود زود بزرگشی و بشی همدم مامانی . . کلی حرفا دارم که بهت بگم.... عزیزم اینو بدون که مامانی همیشه عاشقانه دوست داره و یه لحظه باتو بودنو به یه دنیا هم نمیده.....   ...
30 آذر 1390

آترین در هیئت شیرخواران حسینی

پیر همه بود، اگرچه او کودک بود صبرش به غریبی پدر اندک بود می کرد به نی اشاره می گفت رباب  ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود   سلام عزیزم. دیروز همراه مامان بزرگ رفته بودیم هیئت شیرخواران حسینی . خیلی از بچه های هم سن تو اومدن بودن که در عزاداری این طفل شش ماهه شرکت  کنن. دیروز یه حال و هوای دیگه ای برای من داشت. واقعا نمیشه حال و هوای مادری رو که کودک شش ماهه خودشو غرق در خون در حالی که تشنه و گرسنه بود رو درک کرد. امیدوارم شما فرشته های کوچولو زیر سایه خداوند و  پدر و مادر بزرگ بشین.   اینم چندتا عکس از آترین قشنگم       ...
13 آذر 1390

11 ماهگی

سلام عزیزممممممممممممم. یازده ماهیگت مبارک.   امروز 11 ماهیگت تمام شد و وارد دوازدهمین ماه زندگیت شدی فدات شم. دیگه چیزی به تولدت نمودنده قربونت برم ماشااله هر روز داری بزرگتر و وشیرنتر میشی. خیلی خیلی دوست دارم. ان شااله که 120ساله بشییییییییییییییی.       ...
12 آذر 1390

تولـــــــــــــد

سلام دختر عزیزم. دیروز در تاریخ 3/٩/1390 یعنی در 10 ماه و 21 روزگیت با دوستان نی نی سایتیت رفته بودیم تولد گروهی. خیلی خوش گذشت . مخصوصلا به شما عزیزم. وقتی وارد تولد شدیم اولش یکم تعجب کرده بودی و دور و برتو نگاه میکردی. بعد که بچه های هم سن خودتو دیدی کلی ذوق کردی و خوشحال شدی. با انگشت اشارت نی نی ها رو به من و بابایی نشون میداری. (اشاره کردنو چند روزه که یاد گرفتی عزیزم) خلاصه عزیزم کلی رقصیدی و بازی کردی تا شب که اومدیم خونه خیلی خسته شده بودی فدات شم. حالا چند تا از عکسها رو میزارم تو وبلاگت که همیشه یادگاری بمونه. دوست دارم عزیزم. ان شااله 120 ساله بشی عزیزممممممممممممممم.   اول عکس کیک تولد رو میزارم ...
5 آذر 1390

آترین و پاییز

چند روزه که هوا خیلی سرد شده عزیزم.  امسال برای اولین بار برف رو با اون چشمای زیبات دیدی. ماشااله هر روز داری شیطونتر میشی. بلاخره بعد از کلی تمرین و حرص خوردن من و بابایی تونستی بگی بابابابابا و البته هنوز مامان رو یاد نگرفتی و به مامانی میگی جی جی (قربون او حرف زدنت برم) از لباسهای گرم زیاد خوشت نمیاد عزیزم ولی مامانی رو ببخش چون مجبورم لباس گرم تنت کنم که خدایی نکرده سرما نخوری. ولی خودمونیما خیلی لباس زمستونی بهت میاد .           ...
25 آبان 1390

بلاخره بعد از مدتی .....

سلاممممممممممممم. بلاخره بعد از یک مدت طولانی ما برگشتیم.  تو این مدت که ما نبودیم دوستان خیلی خوب آترین ما رو تنها نگذاشتن و با نظرات گرمشون مارو دلگرم کردند. دست همگی شما دوستان گلم درد نکنه . دوستون داریمممممممممم یه عالمه. کلی خبر دارم ولی نمی دونم از کجا باید شروع کنم . .... اول از همه اینکه آترین عزیزم 3 تا دندون دیگه درآورد و الان 7 تا دندون داره. تو این مدت دخترم تونسته چهار دست و پا بره، میتونه به تنهایی چند ثانیه بایسته، گوشاشو سوراخ کرده، کلی بانمک  شده، نانای یادگرفته و کلی شیطونی های دیگهههههه. قربونت برم دختر نازم که با همه این کارات زندگی مارو شیرینتر کردی. بوسسسسس اینم چندتا عکس از آترین. (البته تعداد عکسه...
1 آبان 1390

عکس های جدید

بازم تاخیر. نمیدونم چرا این روزا تنبل شدم مامانی. ببخش منو . البته لب تاب بابایی ویروس گرفته بود نمیتونستم وارد نت بشم. ولی بهت قول میدم دیگه تنبلی نکنم. خب اینم چندتا عکس ناز از دختر خوشکلم. اینجا رفته بودیم سفره امام حسن (ع)  خونه عمه بابایی. خیلی دلبری کردی عزیزم توجه همه مهمونارو به خودت جلب کردی فدات شدم. البته کلی هم گریه کردی آخه خوابت میومد   .           ...
2 شهريور 1390

شیرین ترین لحظه ها

  سلام دختر گلم ... این روزا خیلی شیرینتر شدی عزیزم... تقریبا چهار دست و پا راه میری... تلاش می کنی که با گرفتن وسایل بلند شی..... وقتی بابایی نشسته لباسشو میگیری و بلند میشی و از سر و کول بابایی بالا میری ...نمی دونی عزیزم وقتی اینکارو میکنی بابایی کلی قربون صدقت میره (البته منم همینطور)......کلی شیطون شدی هیچ چیزی رو نمی تونیم از دست تو روی زمین بزاریم... عاشق موبایل و کنترل تی وی هستی  و صد البته پیام بازرگانی و تیتراژ فیلم ها !! حتی اگه در حال یخواب باشی تا صدای پیام بازرگانیو میشنوی یهو از خواب میپری و میخ میشی به تی وی این کارت همه رو متعجب می کنه.  خیلی دوست دارم عزیزم توی این عکس هم داشتی با کنترل بازی ...
22 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد