آترینآترین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره
رادین رادین ، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

آترین

 وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

تولد رادین کوچولو

سلام عزیزای من میدونم کلییییی غیبت داشتم دلم برای وبلاگتون تنگ شده بود اومدم یه پست بزارم که حداقل اینجا یکم حال و هواشعوض شه. عشقای من آترین جونم الان کلاس سومی و حسابی باهوش و درس خون و داداش رادین 3 سالشه و ماشالله شیطون و باهوش. از صبح کلی باهم وقت میگذرونیم تا شب. درس میخونیم بازی میکنیم کارتون تماشا میکنیم. آترین جونم عاشق کارتون دختر کفشدوزکی هستی و رادین عاشق باب اسفنجی که دختر گلم همیشه کوتاه میای و فداکاری میکنی و به جای کارتون مورد علاقت با رادین باب اسفنجی نگاه  میکنی. چند تا عکس از شما دو تا گل اینجا ثبت میکنم به یادگار. 😍   ...
27 آبان 1398

گوجه سبز

سلام عزیزم میدونم خیلییییی غیبت دارم و کم کار شدم تو وبلاگت ولی با وجود یک دختر بچه شیطون 7 ساله کلاس اولی ( که خود شما باشی) و یک داداش کوچولوی 1.5 ساله شیطون تر ( ماشاالله ) اصلا وقت نمیکنم و با وجود این شبکه های اجتماعی جدید تر مثل اینستاگرام و... واقعا اینجا یکم فراموش شده ولی خب من نمیزارم کرکره اینجا بیاد پایین چون با عشق این وبلاگو واست درست کردم و کلی خاطرات قشنگ از نوزادی شما اینجا نوشتم. خب بگذریم. . اومدم اینجا یه خاطره خیلی دلنشین تعریف کنم که واقعا وقتی مرورش میکنم همون لحظه دوس دارم محکم بغلت کنم و بوسه بارونت کنم. چند ساله فصل بهار که میشه شما منتظر اومدن گوجه سبزی و هر روز راجبش حرف میزنی که عاشقشی و دوس داری زودتر...
25 فروردين 1397

عضو جدید خونه ما

سلامممم با کلی تاخیر بلاخره اومدیم اونم با کی با چی با یه نی نی جدید با یه گل پسر داداش آترین جون . نی نی ما اسمش رادینه. یه پسر شیطون که آترین عاشقشه از وقتی رادین دنیا اومده آترین دیگه ما رو تحویل نمیگیره از مدرسه که میاد با سرعت میره سمت تخت داداشش اول به اون سلام میکنه و البته بیدارش میکنه بعد یادش میوفته یه مامانه خسته هم داره و یه سلام خشک و خالی هم به مامان میکنه. خب آترین خانم ما امسال پیش دبستانی میره و خداروشکر مدرسه رو خیلی زیاد دوست داره و کلی هم دوست جدید پیدا کرده. از امروز اگه خدا بخواد و وقت یاری کنه سعی میکنم زود زود بیام وبلاگو و عکسهای آترین و رادین رو بزارم .... خدایا شکرت بابت همه چیزای قشنگی که تو زندگی به م...
24 مهر 1395

تولد 4 سالگی البته با تاخیر

سلام به دختر قشنگم. میدونم خیلی دیر شده ولی تولدت مبارک عشق مامان امیدوارم همیشه سلامت  باشیو لبت خندون باشه و صدای خنده هات اهنگ زندگی من و بابا باشه... یه دنیا دوست دارم...   تو این مدت خاطرات تلخ و شیرین زیادی اتقاق افتاد که سر فرصت همه رو مینویسم ولی وجود تو و گرمی که تو به زندگی من و بابا  دادی مشکلات و سختی ها رو خیلی راحت تر کرده... خدایا یه دنیا شکرت بابت همه چیزایی که تو زندگی بهمون دادی مخصوصاً آترین جونو که گل سر سبد زندگی ماست... ...
8 بهمن 1393

سه سالگی آترین

سلامممممممم عزیزم. وای نميدونم چی بگم فقط منو ببخش که اینقدر دیر وبلاگتو آپ کردم. خودت که بهتر میدانی شرایط مامانو. ماشاالله اینقدر خانم و بزرگ شدی که مامانو درک میکنی.  وقتی ميگم مامان درس دارم یا میخوام برم دانشگاه بدون اینکه گریه کنی و بهانه بگیری با اون زبون شیرینت میگی خب باشه منم میرم پیش مامان جون.  قربونت برم یعنی من عاشق اون خب باشه گفتنتم. زندگی من خیلی دوست دارمااااا . آترین خانم ما عاشق کارتونه وقتی هم داره کارتون تماشا میکنند این شکلی میشه.  ...
3 ارديبهشت 1393

آترین در سال 1392

دختر عزیزم سلام سال نو مبارک باشه عشقم امسال هم طبق معمول هر سال رفتیم اهواز البته یک ماه زودتر رفتیم یعنی از اسفند ماه ... امسال مامان جون دستش شکسته بود و ما خیلی ناراحت شدیم به خاطر همین من به همراه شما زودتر رفتیم و بابا مرتضی هم یک ماه بعد اومد پیشمون ... اولش خیلی دلتنگی میکردی ولی کم کم عادت کردی.  ماشااله اینقدر شیطونی کردی که صدای همه در اومد ههههههههه   صحبت کردنت خیلی بهتر شده . حسابی شیرین زبونی می کنی.. جملات کوتاه رو تکرار می کنی... اسم و فامیلت هم که کامل میگی... بعضی وقتها یه کارایی میکنی که من و بابایی هاج و واج میمونیم (ماشاالهههههههههههه) وقتی یه کار اشتباهی میکنی سریع میگی بشید (ببخشید) و میای و...
31 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد