دختر مو مخملی
امروز من و شما و بابا مرتضی سه تایی رفتیم بیرون. هوا خیلی خیلی گرم بود . شما هم خوابت میومد و هم حسابی گرمت بود ولی با این حال دختر خیلی خوبی بودی و اذیتمون نکردی. آخه خیلی تفریح و بیرون رفتنو دوست داری عزیزم. خلاصه ... هرجا که پا میزاشتیم از دختر و پسر و پیر و جون شما رو بهم نشون میدادن و هی میگفتن نگاه موهاشو... نگاه موهاشو... شما هم که خیلی دختر خوشرویی هستی هرکی نگات میکرد کلی میخندیدی و دست و پا میزدی. تازه توی چند تا مغازه رفتیم که فروشنده ها میخواستن بغلت کنن ولی بابا مرتضی گفت دخترمون باباییه بغل کسی نمی ره. ههههههههههههههههههه (آخه دوست نداره بغل غریبه ها بری) قربونت خودتو و موهات برم که همه فکر میکنن مو...
نویسنده :
مامان آترین
3:19