آترینآترین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
رادین رادین ، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

آترین

دختر مو مخملی

امروز من و شما و بابا مرتضی سه تایی رفتیم بیرون. هوا خیلی خیلی گرم بود . شما هم خوابت میومد و هم حسابی گرمت بود ولی با این حال دختر خیلی خوبی بودی و اذیتمون نکردی. آخه خیلی تفریح و بیرون رفتنو دوست داری عزیزم. خلاصه ... هرجا که پا میزاشتیم از دختر و پسر و پیر و جون شما رو بهم نشون میدادن و هی میگفتن نگاه موهاشو... نگاه موهاشو... شما هم که خیلی دختر خوشرویی هستی هرکی نگات میکرد کلی میخندیدی و دست و پا میزدی.   تازه توی چند تا مغازه رفتیم که فروشنده ها میخواستن بغلت کنن ولی بابا مرتضی گفت دخترمون باباییه بغل کسی نمی ره. ههههههههههههههههههه (آخه دوست نداره بغل غریبه ها بری)   قربونت خودتو و موهات برم که همه فکر میکنن مو...
11 خرداد 1390

آمادگی برای غذا خوردن

سلام آترینٍ عزیزمممممممممم   خوبی دختر گلم. ببخشید چند روزی غیبت داشتم. آخه بابا مرتضی ترم آخرشه میخواد همه کارهای عقب مونده دانشگاهشو یهو باهم انجام بده. و این وسط مامانیه که باید کمکش کنه چون خودش وقت نمی کنه سرش حسابی شلوغه (خسته نباشی بابای مهربون). به خاطر همین بود که نتونستم بیام واسه شیرینم بنویسم.   قربونت برم چند روز پیش دکتر گفت که شما آمادگی داری که غذا بخوری. البته از دوازدهم که ٥ ماهگیت کامل بشه.      فدات شم الهی که میخوای غذا بخوریییییییییی.  واسه اون روز لحظه شماری میکنم. آخه وقتی که ما چیزی میخوریم به دهنمون نگاه می کنی و لباتو جمع میکنی انگار که دهنت آب می افته. (ا...
11 خرداد 1390

4 ماه و 10 روزگی

عزیزم این روزا خیلی خیلی به عروسکها و اتاق خوابت علاقه پیدا کردی. با ذوق به عروسکهات نگاه میکنی و واسشون صدا در میاری. معلومه که خیلی دوسشون داری. قربونت برم زود بزرگ شو تا بتونی باهاشون بازی کنی .   ...
24 ارديبهشت 1390

عکس های نورز 1390

خواب بعد از اولین حمام در سال ١٣٩٠             اولین عیدی از طرف پدر سیاوش و مامان جون       آترین و سفره عید     اولین سیزده بدر           اینم عکس دختر داییت الیسا خانم ناز             ...
21 ارديبهشت 1390

آترین بازیگوش

عزیزم این روزا خیلی خیلی شیرین شدی. دستاتو میخوری ، جیغ می کشی، قهقه می زنی،غلت میخوری و حسابی خودتو تو دل همه جا می کنی. قربونت برم الان که دارم می نویسم خیلی خوشکل خوابیدی. یک دستتو گذاشتی رو سرت و دو تا از انگشتای دست دیگه تو دهنته. خیلی بامزه دستاتو میخوری. هر موقع دستتو از دهنت در میارم جیغ می کشی و ناراحت میشی. از پستونک خوشت نمی یاد دستتو بیشتر دوست داری.   ...
19 ارديبهشت 1390

عکسهای تعطیلات آخر هفته

سلام دختر عزیزم. بلاخره بعد از چندماه بابایی سرش خلوت شد و ما تونستیم آخر هفته همگی با هم باشیم. خیلی خیلی خوش گذشت. شما هم خیلی دختر خوبی بودی و اصلا ما رو اذیت نکردی. من و بابایی خیلی خیلی دوست داریم .   پیاده روی آترین                       آترین در حال بازی کردن           ...
18 ارديبهشت 1390

سفر نوروزی

عزیزم امسال با سفرهای نورزی سالهای قبل خیلی فرق داشت. می دونی چرا؟؟؟؟؟؟ چون امسال تو در کنار ما بودی و اولین سفر نورزیتو در سال ١٣٩٠ تجربه کردی. امسال به وطن مامانت یعنی اهواز رفتی .... شهری که مامان اونجا بزرگ شده و خانواده و تمام خاطرارتش اونجاست. این اولین بار بود که شما به خونه پدرسیاوش و مامان جون اومدی عزیزم. خیلی بهمون خوش گذشت . تقریبا یک ماه اونجا بودیم. بهترین خاطره این سفر جشن ها و مهمونی هایی بود که دعوت بودیم ... مخصوصاً مهمونی که پدر سیاوش و مامان جون زحمت کشیدن و برای شما برگزار کردن. یه خاطره دیگه اینکه دختر دایی شما یعنی الیسا خانم بدنیا اومد و شد همبازی آینده شما. عزیزم حسابی تو این سفر خودتو تو دل همه جا ...
14 ارديبهشت 1390

مروری بر خاطرات

اولین سرماخوردگی آترین.......         آترین متفکر               داری تو خواب میخندی عزیزم...........خواب چی رو می بینی؟؟؟؟؟؟؟؟         ...
14 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین می باشد