آترین

بازم تاخیر. نمیدونم چرا این روزا تنبل شدم مامانی. ببخش منو . البته لب تاب بابایی ویروس گرفته بود نمیتونستم وارد نت بشم. ولی بهت قول میدم دیگه تنبلی نکنم. خب اینم چندتا عکس ناز از دختر خوشکلم. اینجا رفته بودیم سفره امام حسن (ع)  خونه عمه بابایی. خیلی دلبری کردی عزیزم توجه همه مهمونارو به خودت جلب کردی فدات شدم. البته کلی هم گریه کردی آخه خوابت میومد   .           ...

  سلام دختر گلم ... این روزا خیلی شیرینتر شدی عزیزم... تقریبا چهار دست و پا راه میری... تلاش می کنی که با گرفتن وسایل بلند شی..... وقتی بابایی نشسته لباسشو میگیری و بلند میشی و از سر و کول بابایی بالا میری ...نمی دونی عزیزم وقتی اینکارو میکنی بابایی کلی قربون صدقت میره (البته منم همینطور)......کلی شیطون شدی هیچ چیزی رو نمی تونیم از دست تو روی زمین بزاریم... عاشق موبایل و کنترل تی وی هستی  و صد البته پیام بازرگانی و تیتراژ فیلم ها !! حتی اگه در حال یخواب باشی تا صدای پیام بازرگانیو میشنوی یهو از خواب میپری و میخ میشی به تی وی این کارت همه رو متعجب می کنه.  خیلی دوست دارم عزیزم توی این عکس هم داشتی با کنترل بازی ...

اولین سفر تابستانی آترین به همدان و ملایر و شمال             ...

بلاخره بعد از چند هفته سومین و چهارمین دندون آترین خانم ما هم دراومد.   البته اینو بگم که آترینم خیلی اذیت شد و چند روزی هم مریض بود. تا یادم نرفته بگم که سومین دندونت تو سفر شمال دراومد. مبارکت باشه عزیزم .   این روزا خیلی شیطون شدی حالا هم که چهارتا دندون داری منو گاز میگیری. آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟ یه کوچولو چهار دست و پا میری، هر چیزی رو که میبینی میزاری توی دهنت، عاشق سفره هستی و تا سفره پهن میشه سریع میای وسط سفره و همه چیزو بهم میریزی. ولی با وجود همه این شیطونیات من و بابایی خیلی دوست داریم و خدارو شکر میکنیم.خلاصه کلام اینکه وجودت زندگی مارو خیلی شیرین کرده.     ...

سلام عزیزم. بلاخره بعد از چند هفته غیبت تونستم بیام وبلاگتو واست بنویسم. قبل از هر چیز بگم که شما دیروز هفت ماهه شدی مبارکت باشه عزیزم. ان شااله که هفتصد ساله بشی. اینو بدون که مامانی و بابایی خیلی دوست دارن. اینم عکس هفت ماهگی آترین خانم که مصادف شد با تولد پسر داییش مهرشاد جان.         ...

قربونت برممممممممممممممم. دومین دندونتم به سلامتی دراومد.   اینم عکس دندونات عزیزم.   خیلی ناز شدی با دندون فدات شم. خیلی دوست دارم .       ...

سلام عزیزم. هفته گذشته با مامان جون و خاله نسیم اینا رفتیم جاده چالوس. خیلی خوش گذشت. شما هم برای اولین بار تاب بازی کردی . قربونت برم خیلی هیجان زده شده بودی و نمی خواستی بیای پایین. به قول بابا مرتضی آترین حتما یکی از اون پارک دوستای حرفه ای میشه. اینم چندتا عکس از اون روز.           ...